در تمرین ۷ از پنجمین کارگاه محتوانویسی از کاریکلماتورنویسی صحبت شد. یکی از شیرینترین و جذابترین تمرینها، کاریکلماتور نویسی است. باید عاشق نوشتن و ورز دادن کلمات باشید، که درک کنید چه حس خوبی دارد. حس خوب که چه عرض کنم! خوشحالی و شعفی که از نوشتن این تمرین به من دست داد، درست مثل حال کسی بود که چند کیلو شیرینیِ خامهای خورده، ولی با ورد جادوییای که فقط خودش میداند، مانع اضافه وزنش شده!😋🍰😉
مدام کلمات را بالا و پایین میکنید. تا جملهای جالب، طنزی شیرین، گاهی تلخ، شاید هم شور و بینمک بنویسید و بخوانید و خودتان کیف کنید. آنقدر که یک شب را با این تمرین صبح کنید و با صدای خروس🐔 بیمحل همسایهٔ روبرویی بفهمید که صبح شده است.
حدود شصت، هفتاد جمله نوشتم که بعضیهاشان را واقعاً دوست داشتم.
مثل:
صبرِ سراب از تشنگی به سر آمد.
سبزه آنقدر انتظارِ باران کشید، زیر پایش علف سبز شد!
در سرزمین ما، بر سرِ زمینِ ما جنگ است.
کفن به تن داشت، وقتی جان از کف داد.
وزیز راه، راهی جز استعفاء ندارد!
آنقدر سنگ تو را به سینهام زدم، که سنگها ماسه شدند.
روی نفت خوابیدهها، گرسنگی هم بیدارشان نکرد.
اونقدر که کرونا جهش میکنه، کانگورو نمیکنه.
مداد هم از نالهٔ درختان مینویسد.
زیاد جوش نزنید، جوشکارها بیکار میشوند.
تنها چیزی که در این ممکلت ثابت است، تغییر قیمتهاست.
برای فرار از چالِش، چالَش کرد.
پیرِ آهن درآمد، تا پیراهنِ فولادی بسازد.
عاشق ناهید که شد؛ ستارهٔ سهیل شد.
رود که به دریا رسید، دریا خشکید.
ماهی را هر وقت از آب بگیری، دیگه آزاد نیست.
ناخدا، هنگام غرق شدن خدا را صدا میزد.
✍🏻#زهرا_علیزاده
و ادامه دارد…
2 پاسخ
چقدر بعضی از جملات زیبا و قابل تحسین بودن👏🏻
مثل: روی نفت خوابیدهها گرسنگی هم بیدارشان نکرد.
ممنونم از وقتی که گذاشتید دوست عزیز